تاریخ تکرار میشود
سلام عزیز دلم.امروز 7 امین سالگرد عقدمونه.دیشب شامو بیرون خوردیم.پیتزای مخصوصی که عاشقشی وای که چقدر آقا شدی و من لذت بردم.چیپس خوردنش که حسابی بهت چسبید.بهم میگی وقتی عروسی کردین من کجا بودم الکی گفتم خونه بابابزرگ .چیکار می کردم:خواب بودی.برا چی بیدارم نکردین؟تو کدام اتاق بودم و یه عالمه سوال...برگشتنی اینقدر خسته بودی که پشت شیشه عقب ماشین دراز کشیدی!ای شیطون بلا. خیلی دوست دارم مطلب بالا مربوطه به ۸سال پیش.حالا دقیقا امشب امیرمحمد همون سوالاتو که داداش امیرحسین ازمون میکرد رو تکرار کرد.مامان براچی من تو عروسیتون نبودم 🤨🤨🤨 ...